برگزاری مراسم تولد
سلام گل پسر مامان- اومدم بگم عاشقتم پسرم خیلی دوست دارم
عشق به تو رو اصلا نمیتونم توضیح بدم چون برا خودم هم تازگی داره
خیلی خوشحالم که بیشتر از یک ساله که طعم مادر بودنو چشیدم و
همیشه خدا رو شکر میکنم که بهترین فرشتشو به ما هدیه داد و ازش
میخوام همیشه مواظبت باشه عزیز دلم-مامانی بالاخره مراسم تولدت
رو روز پنجشنبه مورخ ۹/۶/۹۱ برگزار کردیم- من و بابایی تا جایی که
تونستیم سعی کردیم مراسم خوب برگزار بشه ولی جیگر طلام تو
همشه گریه میکردی و بهونه میگرفتی و آویزون من بودی- الهی مامان
فدای آویزون شدنت بشه-عکسارو هم هر وقت وقت کردم میزارم
راستی مامانی یکبار هم روز تولدت برات کیک گرفتیم با طرح خرگوش
که عزیز گلی اینا و عمه اینا اومده بودن-طرح کیک مراسمت هم جوجه
بود که البته من طرح پسر بچه رو انتخاب کرده بود جوجه انتخاب دومم
بود ولی قنادی کم لطفی کرده بود و جوجه رو زده بود.
بزار یه کم از شلوغیات بگم: ماشا الله اینقدر شیطون شدی که نگو تا
یکیمون میریم آشپزخونه تو هم زود میای و اول کابینتهارو باز میکنی و
آبمیوه گیر و تاید و ... رو میریزی زمین- از پشت لباسشویی شیر آبها
رو باز میکنی- کلیدهای اجاق گاز رو دستکاری م یکنی- از رو میز
وسایلهارو میکشی- تو حال هم که همیشه اسباب بازیها ولو میشن
رو زمین میزها همیشه لک میشن - وقتی غذا میدم اگه دوست
نداشته باشی از دهنت میریزی زمین- بازم بگم یا بسه