گفتن...
سلام عزیز دل مامان ،بهترین خبر تو اوایل امسال میدونی چی بود؟این بود که بالاخره پی پی تو گفتی و دیگه تو شلوارت نمیکنی به نظر خودم مسافرت عید تاثیر زیادی رو این موضوع داشت چون اونجا می دیدی همه بهت تاکید میکنند که کار خیلی بدیه و بعضی وقتها بهت می خندیدن این طور شد که بعد از مسافرت دیگه میری دستشویی البته یکروز بعد از اون جریان اسهال شدی که مجبور شدم پوشکت کنم روز بعدش که خوب شدی بازم تا 2 روز تو شلوارت پی پی کردی وقتی ازت پرسیدم چرا تو شلوارت میکنی؟گفتی اسهالم دیگه نمیدونستم گریه کنم یا بخندم ولی خداییش خیلی حرص خوردم. خلاصه شکر خدا این مشکل برطرف شد و راحت شدیم. میخوام یه چند تا از عکسهات و اولین نقاشیتو که فکر کنم بیشتر از 6 ماه میشه کشیدی رو بزارم . اولش یه شکل بیضی مانند کشیده بودی گفتم این چیه گفتی عمه هستش(الهی مامان فدات بشه) بعد گفتم چشماش کو کشیدی بعد گفتم دستاش کو کشیدی و بعد پاهاشو پرسیدم پاهاشم کشیدی(قربونت بشم)