دلتنگی بابایی
قربونت بره مامان فدات بشم خیلی دوست دارم عزیزمقند
عسل مامانی روز چهارشنبه (۲۸/۲/۹۰) رفتیم پیش دکتر بابایی
میگفت دلم براگل پسرم تنگیده و باید بیام تو و تو سونو ببینمش
واسه همین با هم رفتیم تو و تو سونو نگات کردیم عزیزم
دکتر پاهاتو و حتی انگشتای کوچولوتونشونمون داد و ما کلی ذوق
کردیم بعد جنسیتتو پرسیدیم تا دیگه مطمنن شیم و بتونیم با خیال
راحت خریداتو شروع کنیم دکتر اول که نگا کرد گفت پاهای کوچولوتو
جمع کردی و خوب مشخص نیست بعد گفت مثل اینکه دخمله
من و بابایی هم یه لحظه شوکه شدیم و هیچی نگفتیم بعد
دکتر کمی شکممو تکون داد و تو پاهاتو باز کردی و بعد گفت مطمئنا
پسملی راجع به وزنتم گفت طبیعیه و من باز خدارو شکرکردم
بعد هم برام آزمایش قند خون وسونوی کامل نوشت.
راستی پس فردا میری تو ۷ ماه عزیز دلم.هورااااااااااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی