امیرمهدی جانامیرمهدی جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
طاها جانطاها جان7 سالگیت مبارک

عزیزای دل مامانی و بابایی

آفرین گل پسر جیگر مامان

سلام نفس مامان خوبی الهی من دورت بگردم از پنجشنبه هفته پیش به طوری جدی پروژه از پوشک گرفتنتو شروع کردم و شکر خدا میشه گفت تا امروز موفق بودم ممنون مامانی که زیاد اذیتم نکری البته قبلنا هم دو سه بار امتحان کردم  ولی موفق نشدم الان خیلی خوشحالم که داری یاد میگیری راستی بعد از پی پی کردن باهاش بابای میکردی و میگفتی بیل(با فتحه)یعنی میخوام بغلش کنم  آی مامانی فدات شه .اگه یکم هم از شلوغیهات کم کنی خیلی بهتر میشه بعضی وقتا وقتی به سر و وضع خونه نگاه میکنم واقعا حالم میگیره آخه اگه بدونی به خاطر تو خونه به چه و ضعیتی میفته به خاطر اینکه نری بالا اپن مبل جلوی اپن رو کشیدم یکم وسطتر تازه برا اینکه از پشت همون مبل نری پیش آباژور (چون ...
23 شهريور 1392

پسمل جیگرم

سلام عزیز دلم شرمندم پسرم که نمیتونم زود به زود وبلاگتو آپ کنم عزیز دل مامان ماشاالله خیلی شلوغ و شیطون و جیگر شدی ١-از ترس تو هر وقت لباسشویی رو روشن میکنم باید ورودی آشپزخونه رو با مبل ببندم چون میری خاموش میکنی ٢-من و بابایی به خطر ریخت و پاش شما ناهارو درسته قورت میدیم حتی نمیتونیم نوشیدنی سر سفره بزاریم٣-اینقدر با گوشیم ور میری و با ایما و اشاره میگی این فیلم و عکس رو میخوام که بعضی وقتا کلافه میشم (الهی مامانی فدای شیطونیهات شه )٤- تا میری اتاقت در عرض ٢ دقیقه کل لباسهات و اسباب بازیهات رو زمین ولو میشه بزار از شیرین زبونیهات بگم دانو=دانیال ، آیدو=آیسو ، آوین=آروین ، آینا=آیناز ،حبه=حبیب ،بیا=بیا ،دیا=دریا ...
24 تير 1392

سوختن پای پسمل گلم

سلام پسمل گلم الهی فدات بشم شنبه شب هفته پیش رفتیم پارک ائلر باغی الهی زبونم لال بشه چون به اصرار من رفتیم اونجا نیم ساعت اول کلی بازی کردی تازه رسیده بودم اونجا که یه زن جوون به همسرش گفت ببین چه بچه خوشگلیه بعد از نیم ساعت بغل بابایی بودی که به گفته بابایی(چون من اون لحظه حواسم بهتون نبود)چهار تا خانم و دو تا آقا که یه کم دورتر از ما نشسته بودن به بابایی میگن چه بچه نازیه یه چند لحظه بدین بغلش کنیم بعد از چندلحظه یهو من صدای گریتو شنیدم برگشتم طرفتون دیدم یه آقای جوونی داره تو رو میده بغل بابایی بعد من از بابایی پرسیدم که چی شد زمین خورد که اونم گفت نه چیز مهمی نیست بعد اومدین پیشم بغلت کردم خواستم ببرمت طرف سرسره که آروم بشی که تو گریت ب...
24 تير 1392

انتقال وبلاگ

سلام پسمل گلم بالاخره آخرین وبلاگت همین وبلاگ شد آخش  راحت شدم چند روز پیش مطالب وبلاگت رو به نی نی وبلاگ انتقال  دادم بعد از اسمی که برا وبلاگ انتخاب کرده بودم خوشم نیومد  بالاخره اسم امیرمهدی گل رو انتخاب کردم و دوباره یه نی نی  وبلاگ دیگه ساختم و به اینجا انتقال دادم ...
15 ارديبهشت 1392

عکس های پسملی

سلام عزیز دلم پسمل گلم این عکساتو تو وبلاگ قبلی گذاشته بودم که هر کاری کردم باز نشدن مجبور شدم دوباره آپلود کنم         ...
15 ارديبهشت 1392

سال نو مبارک پسرم

سلام جیگر طلای مامان میدونم که برای تبریک خیلی دیر شده   عزیزم شرمندم پسملم سال نو مبارک عزیزم    امیدوارم هزار  ساله شی خوشگلم و سالیان سال با سلامتی و  دلخوشی زندگی کنی و زیر  سایه مامان و بابا بزرگ بشی عزیزم تعطیلات رو از ۲۹ اسفند تا ۳ فروردین با عمه لعیا اینا رفتیم شمال لحظه سال تحویل رو جاده اسالم خلخال مابین جنگل تو  غذاخوری بودیم عزیزم درست موقع رسیدن به اونجا استفراغ کردی الهی فدات شم اونقدر جاده پیچ داشت که اونطوری شدی مسافرتمون با اینکه کوتاه بود ولی خوب بود پسرم اعصابم خرابه دیروز دیدم که بعضی از  عکسا...
15 ارديبهشت 1392