امیرمهدی جانامیرمهدی جان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
طاها جانطاها جان7 سالگیت مبارک

عزیزای دل مامانی و بابایی

مریضی پسملی

سلام پسر گلم از شنبه هفته پیش مریض شدی و هنوز هم ادامه   داره تا حالا ۴ بار بردیمت دکتر روزهای اول خیلی حالت بد بود همش گریه میکردی و هر کار میکردیم تبت پایین نمیومد سه شنبه تعطیل بود یکشنبه و دوشنبه رو هم مرخصی گرفتم تا پیشت باشم ۲ شب پشت سر هم همش بالاسرت بودم چون فقط تب داشتی حتی یه شب با بابایی ۲ بار بردیمت بیرون تو ماشین خوابت میبرد تا میرسیدیم خونه بیدار میشدی و گریه میکردی آخرین بار که برگشتیم ساعت ۵ صبح بود که دیگه خوابیدی الهی مامانی فدات شه که تو این مدت مریضی خیلی عذاب کشیدی ولی خداییش مارو هم خسته کردی مخصوصا منو-قلبونت بشم وقتی هم مریضی میشی بغل هیچ کس نمیری به غیر از خودم...
16 بهمن 1391

پسمل شلوغم

    سلام پسرگلم جیگمل طلام،نمیدونی چققققققدر شلوغ و شیطون       شدی ماشاالله اصلا یه جا بند نمیشی همش در تکاپویی حتی شبا   موقع خواب هم تا نیم ساعت رو سر من و بابایی نپری آروم نمیشی   اکثر وقتا هم با اون ۶ تا دندونای کوچمولوت گازمون میگیری و شیطنت   میکنی البته بیشتر منو گاز میگیری یکبار عصر طوری شکممو گاز   گرفتی که یه جیغ بلند زدم تو هم میخندیدی جای ۴ تا از    دندونات تافردا صبح رو شکمم مونده بود    ولی خداییش عاشق این شیطونیاتم   ...
15 ارديبهشت 1392

خبراییییییییییییییییییی خوب

سلام جیگمل ماما الهی مامانی فدای اون لپای خوشگلت بشه   عزیز دلم هفته پیش دوباره از پات عکس گرفتیم و رفتیم پیش دکتر میرزاطلوعی شکر خدا گفت هیچ مشکلی نداری وگفت دیگه لازم نیست کفش طبی هم بپوشی خیالمون خیلی راحت شد ولی با بابایی تصمیم گرفتیم برا اطمینان بیشتر تبریز هم پیش دکتر گنج پور ببریمت که یکشنبه سه تایی رفتیم پیشش و اونم گفت مشکلی نداری٫ خدا رو هزاران مرتبه شکر که خیالمون راحت شد. راستی مامانی یادم میره بگم صدای کلاغ و اسب رو هم در میاری مرواریداتم ۶ تا شده راستی مامانی قربون اون اعتماد به نفس ۲۰۰ درصدت بشه که وقتی یه چیزی رو بلد نیستی بگی میگی( ا گ) هر دو حرف با فتحه تل...
1 آذر 1391

دلتنگی امیر مهدی جانم

سلام پسر گل و گلاب مامان،عزیز دلم چهارشنبه هفته پیش عزیز    گلی به گوشیم زنگ زد و گفت امیرمهدی گوشی و کنترل رو میزاره  رو گوشش  و هی به طرف من می گیره و ماما ماما میگه بعد من  باهات صحبت کردم تو هم با دقت گوش میکردی فقط بعضی وقتا  صدای نفسهای خوش آهنگت میومد بهت گفتم سلام پسرم گریه  نکنی ها مامانی زود میاد پیشت و کلی حرفهای دیگه یکبار هم چند  روز قبل اون کلی گریه کرده بودی(الهی مامانی فدات بشه)و ماما ماما میگفتی(به گفته عزیز) باهات صحبت کردم و تو فقط گوش میکردی  وقتی عزیز گوشی رو ازت گرفت گریه کردی دوباره گو...
16 مهر 1391

مروارید ها و تاتی رفتن پسملی

سلام جیگرم عزیز دلم ممنونم پسر گلم که مامان و بابا رو از   نگرانی در آوردی، دوشنبه هفته پیش متوجه شدم که دو تا مروارید سفید و خوشگل درآوردی البته اول فکر کردم یه دونه هست ولی بعد از یکی دو روز فهمیدم ۲ تاست عزیزم دیروز  هم سه تایی داشتیم ناهار میخوردیم که یهو دیدم سرپا  وایسادی از بابایی پرسیدم گفت دستتو گذاشتی رو زانوی بابایی و بلند شدی با دوم وقتی دیدم دوباره تکرار کردی به  بابایی گفتم بهت بگه بیا بغلم و وقتی اونم گفت تا با کمال  تعجب ۲ تا قدم کوچولو برداشتی، نمیدونی منو بابایی چقدر  خوشحال و شوکه شدیم بعد دوباره بهت گفتیم بیا اینبار ۶ قدم ب...
9 مهر 1391

خواب پرماجرای گل پسر

سلام خوشگلم عزیزم ، مامانی قلبونت بشه، و اما ماجرای خوابیدن   جمعه شب:عصر جمعه رفتیم بیرون و موقع برگشتن حوالی ساعت ۹ بود یا ۱۰ که تو بغلم خوابت برد منم اون شب خیلی خوابم میومد و مثلا میخواستم زود بخوابم ساعت ۲۰/۱۰ بود که نماز میخوندم تو بیدار شدی و با حالت خواب آلود اومدی پیشم منم با گفتم الله اکبر بابا رو که طبق معمول تو اتاق مشغول اینترنت بود متوجه جریان کردم و اونم اومد پیشت،خلاصه ۳۰/۱۰ بود که خواستم بخوابم و تو رو هم بخوابونم که تو اول شروع کردی از سر و کولم بالا رفتن و این ماجرا تا ۱۲ ادامه پیدا کرد بعد بردمت بزارم تو اتاق پیش بابایی که پشت سرم گریه کردی و ...
20 شهريور 1391

برگزاری مراسم تولد

سلام گل پسر مامان- اومدم بگم عاشقتم پسرم خیلی دوست دارم   عشق به تو رو اصلا نمیتونم توضیح بدم چون برا خودم هم تازگی داره خیلی خوشحالم که بیشتر از یک ساله که طعم مادر بودنو چشیدم و همیشه خدا رو شکر میکنم که بهترین فرشتشو به ما هدیه داد و ازش میخوام همیشه مواظبت باشه عزیز دلم-مامانی بالاخره مراسم تولدت رو روز پنجشنبه مورخ ۹/۶/۹۱ برگزار کردیم- من و بابایی تا جایی که تونستیم سعی کردیم مراسم خوب برگزار بشه ولی جیگر طلام تو همشه گریه میکردی و بهونه میگرفتی و آویزون من بودی- الهی مامان  فدای آویزون شدنت بشه-عکسارو هم هر وقت وقت کردم میزارم راستی مامانی یکبار هم روز تولدت برات کیک گرف...
11 شهريور 1391